Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (7221 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
allied
U
کشورهای هم پیمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
allied headquarters
U
قرارگاه کشورهای هم پیمان
rio treaty
U
پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
seato forces
U
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
warsaw treaty
U
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
Other Matches
advanced countries
U
کشورهای پیشرفته کشورهای توسعه یافته
developed countries
U
کشورهای توسعه یافته کشورهای پیشرفته
rio treaty
U
اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
brucsels treaty organization
U
سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
developing countries
U
کشورهای در حال رشد کشورهای در حال توسعه
concordat
U
پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
contract
U
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
developed market economy countries
U
کشورهای مرفه
uncomitted countries
U
کشورهای غیرمتعهد
industrial nations
U
کشورهای صنعتی
poor countries
U
کشورهای فقیر
less developed contries
U
کشورهای کم رشد
overseas
U
کشورهای بیگانه
free world
U
کشورهای غیرکمونیست
retarded countries
U
کشورهای عقب مانده
federalization
U
تشکیل کشورهای متحد
third world countries
U
کشورهای جهان سوم
the united states of america
U
ایالات یا کشورهای متحدامریکا
internationals
U
مربوط به کشورهای مختلف
international
U
مربوط به کشورهای مختلف
underdeveloped countries
U
کشورهای توسعه نیافته
development countries
U
کشورهای قابل توسعه
capitalist countries
U
کشورهای سرمایه داری
Underdeveloped ( backward) countries .
U
کشورهای عقب افتاده
The English speaking-countries.
U
کشورهای انگلیسی زبان
backward countries
U
کشورهای عقب مانده
developing countries
U
کشورهای در حال توسعه
commonwealth games
U
جام کشورهای مشترک المنافع
less developed countries
U
کشورهای کمتر توسعه یافته
federate
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
commonwealths
U
کشورهای مشترک المنافع جمهور
federated
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
commonwealth
U
کشورهای مشترک المنافع جمهور
federative
U
مبنی بر سازمان کشورهای متحد
federating
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
federates
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
OPEC
U
سازمان کشورهای صادرکننده نفت
organization of petroleum exporting cont
U
سازمان کشورهای صادرکننده نفت
overseas income
U
درامد از کشور یا کشورهای خارجی
orienting
U
کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
OAS
U
مخفف سازمان کشورهای امریکایی
orient
U
کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
orients
U
کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
third world economies
U
اقتصاد کشورهای جهان سوم
pan americanism
U
طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
reactions from abroad
U
واکنش مردم در کشورهای خارجی
isolationist
U
طرفدارعدم مداخله در سیاست کشورهای دیگر
oil rich countries
U
کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
country file
U
را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
least developed countries
U
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
trade follows the flag
U
تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
unicef (= united nations international
U
یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
developed market economy countries
U
کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
e r p
U
جهت کمک به توسعه اقتصادی کشورهای اروپا
pax britannica
U
اشتی که انگلیس کشورهای جنگجوربدان دعوت میکند
Comparison with other countries is extremely interesting.
U
مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
satellites
U
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
satellite
U
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
the big four
U
درکنفرانس صلح پاریس 9191به کشورهای فرانسه انگلستان
first world
U
کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
dumping
U
فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
christian era
U
مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
enclave
U
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
enclaves
U
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
nordic council
U
فنلاند و نروژ که هدف ان بسط همکاریهای کشورهای اسکاندیناوی درشئون مختلف است
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence.
U
در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
pact
U
پیمان
treaties
U
پیمان
agreements
U
پیمان
pacts
U
پیمان
lague
U
پیمان
in league
U
هم پیمان
troth
U
پیمان
deed of covenant
U
پیمان
convenant
U
پیمان
compaction
U
پیمان
agreement
U
پیمان
allegiant
U
هم پیمان
treaty
U
پیمان
obstriction
U
پیمان
promises
U
پیمان
avowing
U
پیمان
compact
U
پیمان
vows
U
پیمان
testaments
U
پیمان
vowing
U
پیمان
vowed
U
پیمان
compacting
U
پیمان
testament
U
پیمان
avow
U
پیمان
contract
U
پیمان
promise
U
پیمان
compacted
U
پیمان
allied
U
هم پیمان
covenants
U
پیمان
covenant
U
پیمان
vow
U
پیمان
federated
U
هم پیمان
allying
U
هم پیمان
leagues
U
پیمان
federate
U
هم پیمان
confederate
U
هم پیمان
confederates
U
هم پیمان
act
U
پیمان
acted
U
پیمان
oath
U
پیمان
avows
U
پیمان
oaths
U
پیمان
ally
U
هم پیمان
federating
U
هم پیمان
handing
U
پیمان
league
U
پیمان
compacts
U
پیمان
federates
U
هم پیمان
hand
U
پیمان
compacting
U
پیمان معاهده
violaor
U
پیمان شکن
renewal of the convention
U
تجدید پیمان
compacts
U
پیمان معاهده
peace pact
U
پیمان صلح
contractors
U
پیمان کار
contract
U
: پیمان بستن
purchase notice agreements
U
پیمان خرید
handfast
U
پیمان عروسی
tripartite pact
U
پیمان سه جانبه
nonaligned
U
ناهم پیمان
compacted
U
پیمان معاهده
perfidy
U
پیمان شکنی
locarno treaty
U
پیمان لوکارنو
perfidiousness
U
پیمان شکنی
offensive alliance
U
پیمان تهاجمی
treason
U
پیمان شکنی
to pawn one's word
U
پیمان بستن
reneger
U
پیمان شکن
compact
U
پیمان معاهده
to give ones faith
U
پیمان دادن
warlock
U
پیمان شکن
abjurer or abjuror
U
پیمان شکن
conspires
U
هم پیمان شدن
affiance
U
پیمان ازدواج
conspired
U
هم پیمان شدن
conspire
U
هم پیمان شدن
abjuration
U
پیمان شکنی
conspiring
U
هم پیمان شدن
concord
U
یکجوری پیمان
perjured
U
پیمان شکن
violation
U
پیمان شکنی
contractor
U
پیمان کار
covenants
U
پیمان بستن
faiths
U
دین پیمان
faith
U
دین پیمان
written contract
U
پیمان نامه
contract
U
کنترات پیمان .
covenant
U
پیمان بستن
accords
U
مصالحه پیمان
accorded
U
مصالحه پیمان
accord
U
مصالحه پیمان
dunkrik treaty
U
پیمان دونکرک
warsaw treaty
U
پیمان ورشو
perfidious
U
پیمان شکن
forswore
U
پیمان شکنی کرد
quadruple pact
U
پیمان چهار جانبه
Bilateral contract.
U
پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
to stand in with any one
U
با کسی هم پیمان بودن
to pledge one's word
U
قول یا پیمان دادن
to keep to one's word
U
درست پیمان بودن
pacific security pact
U
پیمان امنیت پاسفیک
to forswear oneself
U
پیمان شکنی کردن
to fly away from an agreement
U
پیمان شکنی کردن
Old Testament
U
پیمان یا وصیت قدیم
treaty
U
قرارداد پیمان نظامی
alliance
U
پیمان بین دول
brian kellogg
U
پیمان بریان کلوگ
breach of promise
U
شکستن پیمان ازدواج
adhesion
U
الحاق دولتی به یک پیمان
forswears
U
پیمان شکنی یانقض
forswearing
U
پیمان شکنی یانقض
confederacy
U
ایالات هم پیمان هم پیمانی
confederacies
U
ایالات هم پیمان هم پیمانی
alliances
U
پیمان بین دول
casus fofderis
U
سبب انعقاد پیمان
cento
U
سازمان پیمان مرکزی
capitulating
U
پیمان تسلیم بستن
capitulates
U
پیمان تسلیم بستن
capitulated
U
پیمان تسلیم بستن
contracting officer
U
افسر متصدی پیمان
contractor plant
U
کارخانه پیمان کار
capitulate
U
پیمان تسلیم بستن
casus fofderis
U
هدف انعقاد پیمان
forswear
U
پیمان شکنی یانقض
pacts
U
معاهده پیمان بستن
conventions
U
پیمان نامه انجمن
convention
U
پیمان نامه انجمن
perfidiously
U
ازروی پیمان شکنی
perjurious
U
ناشی از پیمان شکنی
treaties
U
قرارداد پیمان نظامی
pact
U
معاهده پیمان بستن
pact of non aggression
U
پیمان عدم تجاوز
promise of marriage
U
قول یا پیمان عروسی
locarno treaty
U
پیمان منعقدبین المان
Recent search history
Forum search
1
popsicle
1
offshoring
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com